( دوش = دیشب ، شب گذشته-برافروخته = سرخ ، آتشگون-تا = عاقبت ، سرانجام [ تا ببینیم]-غمزده = غمگین ، کسی که دچار غم عشق است ، عاشق ) قبلاً هم گفته بودیم که سرخی و برافروختگی چهره یا بخاطر "غازه" است یا "شرم عشق" یا " غرور جوانی" یا "مستی از شراب" ، بین چهرهی برافروخته و دل سوخته و غمزده رابطه زیبایی وجود دارد ، شب گذشت داشت میآمد که چهرهاش گلگون و آتشناک بود ، تا ببینیم کجا دل غمگینی را به آتش عشق خود مبتلا کرده بود ؟!! "فرخی یزدی" میگوید : « دل که خونابهی غم بـود و جگرگوشهی درد/بر سر آتش جـور تو کبابش کردم »
( شهرآشوب = کسی که به خاطر زیبایی و جمالش شهر را به هم می ریزد ) در ادبیات و داستانهای عاشقانهی ما یکی از ویژگیهای معشوق کشتن عاشق است اما نه این کشتن به معنی سر بریدن و نابود کردن بلکه ایجاد اشتیاق بیش از حد در عاشق و زیاد نزدیک نشدن به او تا آنجا که جان عاشق به امید وصال به لبش برسد ، "شهرآشوب" غوغا و فتنهانگیزی در کوچه و بازار ، البته نوعی شعر را هم "شهر آشوب" میگویند ؛ در اینجا هم حافظ این رسم عاشق کشی و شیوهی غوغا در شهر افکنی را برازندهی معشوق خود میداند ، "بر قامت او دوخته بود" اصطلاحاً به معنی برازنده بودن است .
(آتشچهره = اضافهی تشبیهی ) "اسفند سوختن" یا "اسفند دود کردن" برای دفع چشم زخم از آداب کهن ماست ، در شاهنامه هم آمده ، این رسم هنوز رایج است ؛ سوختن جان عاشقان را مانند سوختن اسفند ، دفع چشم زخم از خود میدانست ، و رخسار خود را مانند آتش به همین خاطر برافروخته بود . در بیت اول "دل" را سوخته ، در این بیت "جان" را می سوزاند و در بیت پنجم "عقل" را .
(زار = خوار و ذلیل-نظر = نگاه ، توجه-دلـسوخته = عاشق-نهانش = در نهان ، بطور پنهانی ) اگر چه بر زبانش میرفت که ؛ به تلخی و خواری جانت را میگیرم ، اما از چهرهاش میخواندم که از درون و پنهانی به من عاشق توجه و عنایت دارد . این کشتن هم از آن کشتن هاست که وقتی کودکی بسیار شیرین و دوست داشتنی است ، میگوییم ؛ "میکشمت"
( کفر زلف = اضافهی تشبیهی-ره دین زدن = دین را از میان بر داشتن ، کسی را از دین خارج کردن) "امام محمد غزالی" میگوید : « از زلف ظلمت و کفر فهم میکنند» چون متدین ها برای استدلال و عقل استفاده میکنند پس ره دین زدن در اینجا یعنی عقل را زایل کردن ، سیاهی زلف به کفر تشبیه شده است ، میگوید ؛ سیاهی زلفش راهزن دل و دینبود و آن یار سنگدل چهره اش را همانند مشعلی در قفای گیسویش فروزان کرده بود تا راه را برای رهزنی زلفش روشن نماید . ( سیاهی زلف معشوق ما را از دین باز می دارد ، ما را عاشق میکند ) سنگدلی با کفر تناسب دارد .
( الله الله = شبه جمله است برای بیان شگفتی به معنی شگفتا ) بیت بسیار زیبایی است ، دل زجر بسیاری کشیده تا خون دلی حاصل کرده است و چشم آن خون را همراه با اشک ریخته و به هـدر داده است ، شگفتا که خون را دل به دست آورده و چشم آن را به هدر دادهاست ، همیشه با خواندن این بیت به یاد این دوبیتی "بابا طاهر" میافتم : « دلم از دست خوبان گیج و ویجه/مژه برهم زنم خونم بریـجه/دل عاشق مثال چوب تـر بی/ سـری سـوجـه ، سری خونابه ریـجـه » بین چشم و دل همیشه این ارتباط بوده
( زر ناسره = زر نا خالص ، طلای تقلبی ) این بیت تلمیحی به داستان "یوسف" (ع) دارد که برادران یوسف در برابر چند درهم بیارزش او را به کاروانیان فرو ختند « آیه 25 سوره یوسف » در جایی خواندم که ؛ « روزی یوسف در کودکی خود را در آینه دید ، گفت دلم می خواهد من با این زیبایی اگر غلام بودم ، قیمتم چقدر بود ؟! و به خاطر این تکبر روزی به قیمت ناچیزی فروخته شد ، یار در این بیت میتواند معشوق یا دوست دنیایی یا معشوق ازل باشد : یار گرامی و ارزشمند است آن را حتی در برابر تمامی دنیا از دست مـده زیرا برادران یوسف که او را به سکهی تقلبی فروختند سـود نکردند . سعدی هم میگوید : « دین به دنیا فروشان خرنـد ، یوسف را فروشند تا چه خرند !»
( خرقه سوختن = رسمی بوده است بین اهل تصوف که هنگامی که بلایی رفع میشده یا خبر خوشی دریافت میکردهاند از فرط شوق خرقه را از سر به در آورده و میسوزاندهاند-خوش = در اینجا به معنی درست آمدهاست-قلب = ایهام دارد1- وارونگی و دو رنگی2- سکه و طلای تقلبی3- دل سیاه ) حافظ در ابیات بالا صفاتی مانند ؛ "سنگدلی" ، "عاشق کسی" و . . . را به معشوق نسبت داده و گلایههایی از یار دارد و این نشان از این دارد که هنوز دلش با یار یکی نیست ، لذا ؛ یار به او میگوید که برود و خرقهاش را بسوزاند ، این خرقه سوزی حافظ با خرقه سوزی صوفیان تفاوت دارد در اینجا حافظ باید خرقهی دو رنگی و نفاق را بسوزاند نه خرقهی زهد را ، میگوید ؛ معشوق به من گفت و درست هم گفت که حافظ برو این دو رنگی را دور بیانداز ، پروردگارا این آگاهی از دل را از چه کسی یاد گرفتهاست ؟!!
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
گلواژه ها و آدرس
golvajeha.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.